علی آقا یک ماه شد
علامت تعجب!!!!!!
چی شده دلمه پیچت کردن بابایی
ببین چطور خوابیده پسرم الهی فداش شم
اولین روزهای تولد
شروع یک زندگی
پسرم علی سلام علی جان ، گنج قارون بابایی در 95/05/05 ساعت 08:00 صبح در بیمارستان اذربایجان بعد از 9 ماه انتظار شیرین چشم به این جهان پر زرق و برق پا گذاشتی ، لحظات خیلی شیرینی بود همه خوشحال بودیم وقتی که به بخش اوردنت هنوز خبر نداشتیم یهویی خانم پرستار شهرت مامانت رو صدا زد و متوجه شدیم که امدی ، سریع رفتیم اتاق کودک دیدیم بله خدا یه پسر کاکول پسر شیرین بهمون داده اولش کاملا بدون صرو صدا بودی مامان جونت گفت چرا این گل پسر سرو صدایی نداره پرستاره هم زیر پاتو قلقلک داد تو هم شروع کردی به گریه کردن . یکم بعد مامانت رو از اتاق ریکاوری اوردن و یک ساعت بعد هم تو رو پیش مامانت . راستی ابجی خانمت هم تو مهد ...
نویسنده :
بابایی
9:10